اینم درد و دل از زبون یه دختر خانوم : پیاده از کنارت گذشتم گفتی برسونمت
خوشگله؟؟؟" سواره از کنارت گذشتم گفتی برو پشت ماشین لباسشویی بشین جوجه!!!
در صف نان نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود/در صف فروشگاه نوبتم را
گرفتی چون قدت بلندتر بود/ در سینما بازیگر موقع زایمان فریاد کشید تو گفتی
زهرمار!!! در خیابان دعوات شده بود و تمام ناسزاهایت فحش خواهر مادر
بود!!! تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است/من ازدواج نکردم و
به من گفتی ترشیده!!! عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصار طلبی کشیدی ؛عاشق
که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد!!! من باید لباس هایت را بشویم و اتو
بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ/ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو
بگویند آقای دکتر!!! وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن گفتی بچه مال مادر است؛
وقتی خواستی طلاقم بدی گفتی بچه مال پدر است

چهارشنبه 6 شهریور 1392 ساعت 12:34 ب.ظ