مگر در عصر عمر اسلام وارد اکثر کشورهای همسایه جزیره العرب نگردید. ؟!!!!!!!!!!!
پس چرا از خداوند متعال به خاطر چنین نعمتی وآن مسلمان بودن شاکر نیستم چرا ما ایرانیان فقط سب لعن می کنیم
آره سب ولعن جزو افتخارات ما ست! وبا ید رکورد سب ولعن به نام ما ثبت بشه! واین خندیدن نداره بلکه گریه داره!!!
مگر در عصر عمر((رض))سرزمینهای شام و عراق و مصر، فارس، ارمنستان، آذربایجان، گرگان، ماوراءالنهر در آسیا فتح نشد!!!!!!!! و در آفریقا طرابلس و برقه به تصرف مسلمانان درآمدند!
خلافت حضرت عمر دیوار استواری در برابر فتنهگریها و آشوبطلبیها بود، شخصیت خود حضرت عمر در واقع دروازه پولادینی بود که به هیچوجه بر روی فتنهگرها باز نمیگردید و در عصر او فتنه و آشوب توانایی سر بیرون آوردن را نداشتند!
اما زمانی که حضرت عمر -رضی الله عنه- به شهادت رسید، آن دیوار استوار و دروازه پولادین در برابر فتنة فتنهگران فرو ریخت و تفرقه و هرج و مرج و آشوب و فساد از هر طرف بر مسلمانان سرازیر شد و بعد از شهادت او فتنههای سرکش همچون امواج سهمگین دریاها دین و دنیای مسلمانان را درنوردید.
به گفتگوی عجیب میان عمر بن خطاب و حذیفه بن یمان -رضی الله عنهما- در مورد آشوبطلبی و فتنهگری گوش فرا میدهیم:
حذیفه بن یمان میگوید: ما نزد عمر بن خطاب بودیم.
او گفت: کدام یک از شما حدیثی را از رسول خدا در مورد فتنه و آشوب از بر (حفظ) دارد؟
گفتم: من حدیثی را در مورد فتنه درست همانگونه که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمود از بردارم!
گفت: بگو! خداوند پدرت را رحمت کند، تو آدم با شهامتی هستی!
گفتم: از رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- شنیدم که میفرمود:
«فتنة الرجل فی اهله وماله ونفسه وولده وجاره یکفّرها الصّیام والصّدقه والأمر بالمعروف والنهی عن المنکر».
«انسان در برابر خانواده و دارایی و نفس و فرزند و همسایه دچار فتنه خواهد شد، نماز و روزه و صدقه و امر به معروف و نهی از منکر آن را جبران مینماید!»
گفت: منظور من این نوع از فتنه و تباهی نبود، مقصود من فتنههایی است که به سان امواج دریاها سهمگیناند!
گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما را با آن چه کار؟ مگر نه این است که میان تو و آن فتنهها دری محکم و سخت بسته وجود دارد؟!
گفت: این در ممکن است شکسته، یا باز شود!
گفتم: نه، شکسته میشود!!
گفت: این در باید و برای همیشه، تا قیام قیامت بسته باقی نماند!
ابووائل راوی از حذیفه پرسید: عمر میدانست که آن در کیست؟
حذیفه گفت: آری میدانست، همانگونه که میدانست به دنبال روز، شب خواهد آمد! من سخنانی را با او در میان نهادم که به هیچوجه یاوه و باطل به شمار نمیآیند!
ابووائل گفت: خواستیم از حذیفه سؤال کنیم، چه کسی دری استوار بر روی فتنه بود؟
به مسروق گفتیم: از حذیفه سؤال کن که در بسته بر روی فتنه و آشوب چه کسی بود؟
مسروق از حذیفه پرسید: باب چه کسی بود؟
حذیفه گفت: عمربن خطاب -رضی الله عنه-!!
در واقع حذیفه بن یمان کارشناس و آسیبشناس و متخصص در مسائل مربوط به آشوب و فتنه بود و این دانش را بیش از دیگر اصحاب از رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- آموخته، و به همین خاطر بود که به حضرت عمر فاروق گفت: من همانگونه که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودهاند، آن را از بردارم!
حضرت عمر این موضوع را در مورد حذیفه میدانست و به همین علت بود که از او تعریف نمود و فرمود: تو انسان با شهامتی هستی!
حذیفه این موضوع را به عمر فاروق یادآور گردید که: این دروازه محکمی است که از نفوذ و خروش و گسترش آسیب و آشوب به میان مسلمانان جلوگیری مینماید و بر روی آنها باز نمیشود! و به طور طبیعی باز نمیگردد، تا بستن آن ممکن باشد، بلکه در هم شکسته و از جا کنده میشود!
این بدان معنی است که بعد از او تا قیام قیامت بسته نمیشود، این چیزی بود که عمر آن را میدانست! یعنی فتنه و آشوب در میان مسلمانان آن قدر گسترش خواهد یافت که نخواهند توانست آن را متوقف کنند یا از میان بردارند!
یادآوری این مطلب ضروری است که حضرت حذیفه -رضی الله عنه- از طرف خود این را نیاورده بود، و انتظار وقوع حتمی آن را نداشت، زیرا او علم غیب را نمیدانست!
حذیفه که در آسیبشناسی و تحلیل اسباب و عوامل فتنهها و آشوبها کارشناس بود، این کلام را از رسول خدا شنیده و همانگونه که آن را شنیده، فهمیده و از بر (حفظ) کرده، به همین خاطر است که در ارتباط با گفتگوی خود و عمربن خطاب میگوید: حدیثی را برای تو نقل کردم که به هیچوجه باطل و نادرست نیست!
یعنی حدیث صحیح و صادقی را که دروغ و غلطی در آن راه ندارد برای او نقل نمود، حدیثی که خود آن را از رسول خدا شنیدهام!
از طرف دیگر خود عمربن خطاب -رضی الله عنه- از حقیقتی که حذیفه او را از آن خبر داد مطلع بود و میدانست آن دروازة استواری که بر روی آسیبها و فتنهها بسته مانده خود اوست!
یعنی حضرت عمر میدانستکه خلافت او دیوار استوار و در بستهای است که از نفوذ آسیب و آشوب به میان مسلمانان جلوگیری مینماید و در عصر خلافت، فتنه و فساد زندگی مسلمانان را در نخواهد گرفت!
نمی دانم از کجا شروع کنم تند رفتارکنم /یانر م /ابروهام در هم بشکنم وخشمگین با شم یا بی خیال همه چیز/ از ماجرا بگذرم مثل آب روان/ سکوت کنیم یه جور بلوای هستش وحرف زدن درمورد آن یه جور یه سوا ل سب ولعن آیا ارثی هستش ودر تمام ملتها وجود داره یا در ایران فقط ما این را از کی به ارث بردیم کی مخاهیم آدم شیم او نها هیچی هم نبا شند ما به گردشون نمی یرسم چرا ما نمی خواهیم قبول کنیم ما درمورد اعمالمان مسولیم وآنها درمورد اعمال خودشان آنها برای اسلام تلا ش خودشون کردند ولی ما چکار کردیم این همه توهین تا کی خدا ؟ چرا یهودیان که بدترین آدم ها هستند اینقد به خودشون اجازه نمی دن که توهین کنند یه کم فکر کنید اصلا ما اهل سنت چرا به علی نا سزا نمی گیم به امام صادق نا سزا نمی گیم چرا ؟ تا بحال از خودتون سوال کردید آره اهل سنت معتقد کسی که اینکار بکنه مرتد هستش و مسلمان نیست خد ایا تو در قران که بهترین واخرین کتابی که نازل کردی جای گفتی به خلفا سب وتوهین بکنید من ندیدم پس خدا چرا تو ایران رسم هستش وبه آن می بالند البته بعضیها من تصمیم گرفتم در مورد علی حرف بزنم به مدت ده روز تا شاید بلکه کسانی که فکر می کنند ما علی را دوست نداریم به فکر بیایند و دست از توهین بردارند با این امید این مقاله می نویسم که ریشه توهین در ایران خشکیده شود و هیچ ابی نتواند به رشد آن کمک کند
یا حق